رشد شناختی و روانشناسی زنانه
فروید یک ناظر زیرک بود، اما درک او از روانشناسی زنانه با تمرکز بر نیروهای بیولوژیکی، روان رنجوری بزرگسالان، نظریه میل جنسی، عقده ادیپ و روانشناسی مردانه تحریف شد. دیدگاههای او در مورد نقش حسادت آلت تناسلی، خودشیفتگی و مازوخیسم در زنان، و در مورد سوپرایگوی زنانه، در حال حاضر بر اساس دادههای جدیدی که از تحقیقات روانکاوانه و مطالعات مشاهدهای مستقیم پدید میآیند، به روز میشود.
برای مثال، مشخص شده است که هویت جنسی اصلی زنانه خیلی زود شکل میگیرد و تا حد زیادی با رشد شناختی و یادگیری به جای تأثیر مشاهده تفاوتهای تناسلی بین جنسها، واسطه میشود. سطح سازمان شناختی دختر کوچک در ابتدا به او اجازه نمی دهد که مقوله های منطقی و ثابتی از زن و مرد بسازد.
محمول یا هماهنگی معیارهای ورود و خروج. او دختران و زنان را به دلیل درک شهودی که «با هم میروند» در یک گروه قرار میدهد و بر اساس آنچه که به عنوان دختر مادرش احساس میکند و آنچه از شیوهای که پدر و مادرش و دیگر چیزهای مهم درک میکند، دیدگاهی نسبت به خود به عنوان یک زن ایجاد میکند. شی او را ببین احساسات مادرش در مورد او، در مورد خودش و به طور کلی در مورد زنان تأثیر زیادی روی او می گذارد، و پاسخ ها و انتظارات پدرش از او تأثیر مهمی بر تصویر و عزت نفس او دارد.
نمایش او از خود به عنوان یک زن در ابتدا لزوماً تفاوت های تناسلی بین جنس ها را در نظر نمی گیرد. این کشف، مدتی در سال دوم یا سوم، این که اندام تناسلی دختر و پسر با یکدیگر متفاوت است، دختر را با مشکلات متعددی مواجه می کند. سازمان شناختی او درک اندام های جنسی پیچیده، ناقص و تا حد زیادی درونی، غیرقابل مشاهده و غیرقابل لمس خود را برای او بسیار دشوار می کند. نتیجه اولیه او این است که او فاقد اعضای بدن مطلوبی است که در اختیار موجودات دیگر است. به دلیل سازماندهی لیبیدینی خودشیفتگی- نمایشگاهی در آن دوره از زندگی، این نشان دهنده یک آسیب نارسیسیستی دردناک است.
شدت واکنش اختگی دختر و درجه ای که او می تواند در مسیر رشد بیشتر بر آن غلبه کند، توسط عوامل متعدد رشد درونی و بیرونی تعیین می شود. مازوخیسم، آسیب پذیری خودشیفته، و حسادت آلت تناسلی نه محدود به جنسیت زن است و نه نتایج طبیعی رشد زن. در جایی که آنها ویژگی های برجسته در آسیب شناسی روانی بیماران زن هستند، تفسیر آنها به عنوان نشات گرفته از حسادت آلت تناسلی به عنوان یک بستر و علت اولیه کافی نیست. مثالهای بالینی مفصلی برای نشان دادن این تز ارائه شدهاند که از طریق کاوش و توضیح منابع متعدد چنین علائمشناسی در یک تحلیلگر زن مؤثرترین راه برای تسکین علائم و رهاسازی پتانسیل رشد عاطفی است.